در این نشست محمدرضا بایرامی در سخنانی با اشاره به یکی از مصاحبههای درج شده در کتاب «جنگ جهانی» که با «کریستُف بالایی» انجام شده است، اظهار داشت: یادم هست ۱۵ سال قبل از این جلسه ای با حضور آقای بالایی در یکی از دانشگاهها تشکیل شده بود که موضوع آن نویسندگان جنگ جهانی اول و نویسندگان جنگ ایران و عراق بود. در آن سالها من یکی دو کتاب خاطره داشتم که منتشر شده بود و یادم هست انبوهی از خاطرات وجود داشت که همزمان با پایان جنگ میشد آنها را نوشت اما آن طرف نویسندگانی بودند که بر مبنای یک عکس یا یکی دو خط یادداشت دست به تولید مطلب زده بودند. این نشان میداد که داراییهای ما بسیار غنی است و همانطور که در آن نشست هم مطرح شد پیشبینی ما این بود که این هماوردی به نفع ما در حال پیشروی است اما امروز که به آن نگاه میکنیم، میبینیم که چنین اتفاقی نیفتاده است.
بایرامی ادامه داد: برای ترجمه در ادبیات سه اتفاق باید بیفتد که دم دستترینش این است که نویسندهای پیدا شود که اثرش گل کند و خودش راه را برای ترجمه، خود باز کند. اما به واسطه اینکه خیلیها در دنیا با زبان فارسی آشنایی ندارند این اتفاق کم پیش میآید که یک نویسنده فارسی زبان به درجهای از شهرت برسد که مرزها را بشکند. از طرف دیگر نویسندگان فارسی زبانی هم که در خارج از کشور حضور دارند و کار میکنند، کارشان در آنجا که قدرت نفوذ رسانهای بالا است، به چشم نمیآید. همین میشود که میبینیم فردی مانند خالد حسینی در یک نظام خاص است که گل میکند و همان قدرت نفوذ رسانهای است که این اجازه را میدهند او اگر پاورقی نویس هم هست به دلیل شکلی از ادبیات که ارایه میکند و مورد پسند غرب است گل کند.
نویسنده رمان «مردگان باغ سبز» ادامه داد: شکل دیگری از این مساله که در کشور ما هم بسیار مرسوم است، این است که نویسنده و ناشر کتاب او بتوانند این طرف و آن طرف رایزنی کنند تا اثرشان ترجمه و منتشر شود. گاهی ناشر این کار را انجام میدهد یعنی وقت اضافه برای این کار دارد و گاهی هم نویسنده. روش سوم هم این است که ناشری غیرایرانی دست به ترجمه اثر شما بزند که این یکی برای خود من اتفاق افتاده است.
این نویسنده ادامه داد: در حال حاضر به هر شکل اتفاقی که برای ادبیات ما در حال رخ دادن است، ترجمه نشدن است و ترجمههایی هم که تا الان صورت گرفته، معلوم نیست به چه شکل و سامانی انجام شده باشد. سوال من این است که ما چند مترجم داریم که کتاب و نویسنده ایرانی را کشف کرده باشند؟ همه به دنبال راه رفتهایم و خود نتیجه هم همین میشود که امروز شاهدش هستیم.
در ادامه این نشست علیالله سلیمی روزنامه نگار و منتقد ادبی نیز در سخنانی اظهار داشت: کتاب «جنگ جهانی» موضوعاتی را در درون خود مطرح میکند که اغلب به صورت پراکنده پیش از این در مطبوعات مطرح شده است. متاسفانه در کشور ما ترجمه آثار داستانی چندان با یک اتفاق خاص همراه نبوده و همواره مظلوم واقع شده است. این کتاب هم به این مساله پرداخته که چرا ادبیات جنگ با وجود عمر جوان آن که چیزی بیشتر از دو دهه نیست نتوانسته با وجود درونمایه غنی خود راهی به سمت ترجمه پیدا کند.
سلیمی ادامه داد: البته مترجمانی در سالهای گذشته در حوزه ترجمه ادبیات دفاع مقدس کار کردهاند و نتایجی هم حاصل شده و به همین خاطر میشود گفت که این ادبیات برای ترجمه نسبت به سایر بخشها پیشروتر بوده اما در همین بخش هم ما با تعدد ترجمه روبرو نیستم که بخواهد در یک مقطع ویژه تاثیر خاص و جریانی را صورت بدهد بلکه آنچه میبینیم این است که در یک شعاع ۱۰ ساله آثار شاخص ما ترجمه شدند و کتاب هم به دنبال آن است که نشان دهد این وضعیت چطور رقم خورده است؟
سومین سخنران این نشست حسن محمودی نویسنده و روزنامه نگار بود. وی با بیان اینکه تم اصلی کتاب «جنگ جهانی» طرح پرسش از ما درباره چگونگی ترجمه ادبیات دفاع مقدس است، گفت: به باور من، ما نه تنها صد سال داستان نویسی بلکه تاریخی بیشتر از آن برای داستان نویسی داریم. اما اگر صحبت از ادبیات داستانی جنگ میکنیم منظورمان شاخهای از ادبیات است که بعد از پیروزی انقلاب شکل گرفته است. به هر حال به نظر من باید بحث ترجمه را کلیتر از ادبیات دفاع مقدس دید و متاسفم که باید بگویم در نگاه کلیتر هم وضع ما بسیار اسفناک است تا جایی که از ادبیات داستانی ما به واسطه ترجمه تنها «بوف کور» را میشناسند و این کتاب شده است همه حد ما در ادبیات داستانی برای مخاطبان غیرایرانی.
وی در ادامه با اشاره به اظهار نظری که روز گذشته از ابوتراب خسروی در مورد ادبیات داستانی ما مطرح شد، اظهار داشت: ادبیات داستانی ما همواره با این مساله روبرو بوده است که آیا بضاعت ترجمه را دارد یا خیر؟ آقای خسروی معتقد است ما در مقابل نویسندهای مانند یاشار کمال در ترکیه، نویسندهای مانند محمود دولت آبادی را داریم که میتواند آثارش بیشتر از حال حاضر جهانی شود. دغدغه آقای طباطبایی هم در این کتاب این است که بگوید در یک نگاه کوچکتر آنچه که در ایران به عنوان ادبیات جنگ میشناسیم، ترجمه نشده است. من هم میخواهم حرف ایشان را کامل کنم و بگویم چیزی به عنوان ادبیات ایران، اساساً ترجمه نشده است.
محمودی همچنین گفت: این کتاب زاویه دیدش تنها منحصر به تولیدات انتشارات سوره مهر است اما در اوایل نیمه دوم دهه ۸۰ و ۹۰ هم نویسندگانی بودند که با موضوع جنگ آثاری چاپ کردند و توسط دیگر ناشران منتشر کرده باشند. اصلاً شما نویسندهای پیدا کنید که در این ۳۰ ساله راجع به جنگ چیزی نگفته باشد. پس میبینید که مساله ما فراتر از این حرفها است.
محمودی در ادامه افزود: مقام معظم رهبری چندی پیش صحبت از نهضت ترجمه کردند. من نمیدانم چرا ما در این بخش، تنها به دنبال انبوه سازی هستیم یعنی مترجمانی را دعوت میکنیم پول هنگفت هم به آنها میدهیم اما آنچه که ترجمه میکنند در سفارتخانههای ما خاک میخورند، آنها پول خود را میگیرند و در کشور ما به ما میگویند ادبیاتتان خیلی غنی است اما وقتی از ایران خارج میشوند، میبینیم که تنها یک سفارش کار گرفتهاند و دیگر هیچ. شما در مقابل به رژیم صهیونیستی نگاه کنید که وقتی میخواهد در مورد خودش مظلومنمایی کند، چگونه ماجرای کورههای آدمسوزی را در رمان و سینما در سراسر جهان مطرح میکند. ما اگر میخواهیم خودمان را قوی کنیم و به دنبال آن هستیم که رویدادی مانند جنگ دیگر در کشورمان رخ ندهد، باید این حق را به دست بیاوریم که ادبیات را قوی معرفی کنیم.
محمودی در پایان گفت: روی موضوعی مانند نهضت ترجمه باید سرمایه گذاری شود و این کار به نظر من نیازمند یک آژانس جهانی برای حمایت از این مساله است. اگر نویسندهای مثل خالد حسینی در دنیا معروف میشود به خاطر آن است که چند کمپانی بزرگ پشت سر او را حمایت میکند این باید الگوی ما نیز قرار بگیرد.
سخنران پایانی نشست نقد و بررسی کتاب «جنگ جهانی» سید محمد طباطبایی، نویسنده این اثر بود. وی با بیان اینکه در این نشست موضوع برایش مهمتر است تا معرفی کتابش، گفت: من در این کتاب به طور واضح به این مساله اعتراض کردهام که چرا تنها چند کتاب از ما ترجمه شده است؟ من به این معترضم که چرا یک مترجم که میدانم یهودی آمریکایی است به ایران میآید آن هم در ماه محرم و لباس سیاه میپوشد و وقتی هم که از او میپرسیم که علت چیست، میگوید علتش این است که در ماه محرم هستیم اما وقتی سفارش کار را گرفت و از مرزهای ما خارج شد، به تنها چیزی که فکر میکند، پولی است که میگیرد.
طباطبایی ادامه داد: کتاب من نگاه ژورنالیستی دارد و در آن میخواستم تنها از وضعیت ترجمه آثار دفاع مقدس گزارشی ارائه کنم و این گزارش به واسطه مصاحبههای من صورت گرفته است. الان نیز میگویم اتفاقی که افتاده آن است که ادبیات مستقل جنگی ما ترجمه نشده است و اساساً بزرگترین مشکل ادبیات ما و جنگ ما همین است. امروزه خاطرات دفاع مقدس را به خاطر این تحویل میگیرند که همان چیزی را میگوید که متولیان انتشار آن میخواهند و ترجمه را به خاطر این تحویل نمیگیرند که آنچه را که دوست دارند، نمیگویند.
وی همچنین گفت: تشکیل دفتر ترجمه حوزه هنری اتفاق شاخصی بود اما در آن دفتر تنها چند کتاب خاص توسط چند مترجم خاص چاپ شد. در همان جامعه آمریکا که مدعی هستیم کتابهایمان در آنجا معرفی شده، شمارگان انتشار کتاب چند ۱۰ هزار جلد است اما کتابهای ترجمه شده ما تنها هزار نسخه در آنجا منتشر شدهاند. این خنده دار است.
طباطبایی ادامه داد: به نظر من وقتی نویسنده ای خودش پیگیر ترجمه و انتشار اثرش میشود، موفقتر خواهد بود. خوب است که کتابی از ما ترجمه شود و در آمریکا اعلام کنیم که این ترجمه منبع درسی شده است اما این اتفاق چقدر باعث دیده شدن آن کتاب میشود. ما تنها در حال انداختن نگاه دولتی به ترجمه هستیم. مقام معظم رهبری فرموده\اند نهضت ترجمه، اما ایشان این را هم فرمودهاند که فرهنگ را نمیشود دستوری جلو برد.
وی همچنین افزود: ما در ترجمه آثار دفاع مقدس مترجمان خوبی را انتخاب نکردهایم. مترجمی که نتواند فارسی را خوب حرف بزند اساساً به چه کاری میتواند در حوزه ترجمه بپردازد. به نظرم امروز دوستان باید جواب دهند که چرا فردی مانند کریستُف بالایی مورد حمایت قرار نگرفت و اجازه انتشار ترجمه آثار دفاع مقدس ما در فرانسه داده نشد اما از نویسندهای مانند پل استراکمن حمایت شد؟ در کنار اینها به نظر من رسانههای ما نیز در کار کردن و جریانسازی پیرامون این مساله خوب عمل نکردهاند.
نظر شما